خاطرات شفاهی یکی از فعالان و مبارزان انقلاب اسلامی
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۵۲۰۳۹
به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، کتاب «پرده دوم» خاطرات شفاهی محمدرضا شرکت توتونچی که تحقیق آن بر عهده نوید ظریف کریمی و محمد باقری بوده، بهتازگی توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب روایتها و خاطرات محمدرضا شرکت توتونچی معروف به رضا توکلی از فعالان و مبارزان انقلاب اسلامی مشهد متولد سال ۱۳۲۴ است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این کتاب شامل هفده جلسه مصاحبه با توتونچی، خانواده، دوستان و هم بندیهای انقلابی وی بوده است و به بررسی جزئیات زندگی و خاطراتشان پرداخته شده است همچنین بررسی منابع مختلف تاریخی از جمله تاریخ اجتماعی، سیاسی و جغرافیای تاریخی مشهد و گاهاً تهران در این کتاب انجام شده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«نمی دانم چطور شد که من و برادرم عباس، پایمان به انجمن حجتیه کشیده شد و در جلسات انجمن شرکت کردیم. آن سالها آقای صالحی نماینده انجمن مشهد بود. جلسهای را که ما شرکت میکردیم خود او اداره میکرد. شرکت کنندگان آن جلسه باید هر نوبت کنفرانس میدادند و سخنرانی میکردند. انجمن حجتیه صبحهای جمعه جلسه داشتند، از طرف بهاییها هم جلسه شأن همان روز بود. اعضای انجمن با علم به این موضوع، بعد از تمام شدن جلسه میرفتند نزدیک خانهای که بهاییها جلسه تشکیل میدادند و موقع بیرون آمدن، به آنها توهین یا سنگ پرانی میکردند. من مخالفتم را بارها به آنها گوشزد کردم ولی آخرش به این نتیجه رسیدم همان طور که بهائیت را انگلستان به وجود آورده است. انجمن را هم خود انگلستان راه میبرد.
یکی دیگر از معایب انجمن این بود که خیلی تشریفاتی عمل میکرد. در سالهای دهه ۴۰ جلساتشان خیلی تشریفاتی و تجملاتشان زیاد بود. گاهی هم در روزهای جمعه اردوهایی برای گردش و تفریح میگذاشتند. هیچ وقت از انقلاب و مسائل انقلاب کلامی به میان نمیآوردند. همیشه میگفتند نه، این حرفها به درد نمیخورد، فقط دین، نه هیچ چیز دیگر! دین را هم فقط در احکام و روضه خوانی خلاصه کرده بودند. در انجمن خیلی به خواندن زیارت عاشورا سفارش میکردند. من یک بار در مقام مقابله، برای بچههای انجمن مثالی از مفاتیح الجنان زدم که سید رشتی به محضر آقا امام زمان میرسد و آقا آنجا چند توصیه میکنند. یکی از توصیهها نافله است که میفرمایند نافله، نافله، نافله یکی هم زیارت جامعه کبیره که شناسنامه اهل بیت ماست و سوم عاشورا، عاشورا، عاشورا. بعد پرسیدم «چرا امام زمان این قدر به عاشورا تاکید دارند؟ آیا زیارت عاشورا فقط به خواندن است یا اینکه باید برای زندگی و راهمان از عاشورا عبرت و سرفصل بگیریم؟» اما متأسفانه قبول نکردند. اعضای انجمن حجتیه نه تنها حرکتی در جهت انقلاب انجام نمیدادند بلکه به شدت کارشکنی هم میکردند در جلسات انجمن، مثلاً ماه محرم و صفر، معمولاً آخر جلسه و موقع عزاداری که برقها خاموش بود، چند نفری بلند میشدند و اعلامیه پخش میکردند اعضای انجمن با آگاهی از این موضوع افرادی را پای کلیدهای برق مأمور کرده بودند که مانع خاموش کردن برقها شوند تا کسی نتواند اعلامیه پخش کند. شنیدم که از آقای صالحی پرسیده بودند: «با کسی که می خواد چراغها رو خاموش کنه چی کار کنیم؟» گفته بوده: «تحویلش می دیم به ساواک».
«به دم در زندان ساواک رسیدیم و ماشین توقف کرد. زندان ساواک ابتدای خیابان سردادور یا خیابان سرباز قرار داشت. آنجا در واقع پادگان ۴ ارتش بود و ساختمانهای زیادی داشت؛ ساختمانهایی یک طبقه و با کاربری سربازخانه که هر کدامش یک آسایشگاه جداگانه بود. مرا به یکی از آسایشگاههای پادگان بردند. سقف همه ساختمانها شیروانی و دور تا دور دیوارهای بلند پادگان هم سم خاردار کشیده شده بود. فقط یک قسمت از ساختمانهای آن پادگان، یعنی یکی از آسایشگاهها در اختیار ساواک بود. ارتش فقط برای نگهبانی به آنجا سرباز میفرستاد و نمیتوانست در آن قسمت هیچ دخالتی داشته باشد. در ساختمانی که متعلق به ساواک بود، تعدادی سرباز برای نگهبانی داخل بودند. یک سرباز هم بیرون ساختمان نگهبانی میداد که کسی از بیرون به ساختمان نزدیک نشود. حتی بقیه سربازهای ارتش هم حق این کار را نداشتند. این ساختمان سه بخش داشت؛ بخش اول یا اداری و بخش میانی یا زندان و بخش آخر یا اتاقهای شکنجه.
وقتی که متهمی را میآوردند اول مقابل در بیرونی که از خیابان به محوطه راه داشت، توقف میکردند و باید دکمه زنگ را فشار میدادند بعد افسر نگهبان با یک سرباز از ساختمان بیرون میآمدند و محوطه بین ساختمان و در بیرونی را طی میکردند. دریچه کوچکی روی در بود که افسر نگهبان آن را باز میکرد و نگاه میکرد ببیند چه کسی است. به سرباز دستور میداد در را باز کند و بعد از ورود ماشین، در را میبست.»
«در کمیته پروندهای را زیر دست یکی از گروههای بازجویی میدادند. دیگر همه کارهای متهم دستگیر شده، حتی شکنجه اش به عهده آن گروه بود. ممکن بود متهم زیر شکنجه اسم چند نفر را بیاورد. در این صورت آنها را هم میگرفتند و شکنجه میکردند. این روند ادامه داشت، به شکلی که بعد از مدتی مثلاً صد نفر دستگیر شده بودند و داشتند زیر نظر گروهی بازجویی میشدند. البته بچهها سعی میکردند که به چیزی اعتراف نکنند، چون اعتراف کردن مصیبت بود؛ هم عواقب بدی داشت و هم عذاب وجدان میآورد. تحمل شکنجه خیلی راحت تر از اعتراف کردن بود و آدم در برابر وجدان خودش هم آرامش داشت. بچههایی که خیلی اعتراف میکردند، یا از شدت عذاب وجدان دیوانه میشدند یا با زیر هشت همکاری میکردند، یا حتی تغییر رویه میدادند. پرونده من در تهران زیر دست بازجویی به نام کمالی بود او بازجوی حسن خامنه ای، طاها عبدخدایی و حسن جامه داری هم بود.
دیدن شکنجه گرها قدغن بود اما وقتی وارد اتاق بازجویی میشدیم موقع نوشتن اعتراف چشمهایمان را باز میکردند و بازجو را میدیدیم.»
کتاب «پرده دوم» در ۲۹۴ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۰ هزار تومان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
انتهای پیام/
منبع: تقریب
کلیدواژه: خاطرات شفاهی ساختمان ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۵۲۰۳۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تبلیغات منفی رسانههای غرب درباره فتح فاو توسط ایران
خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «سفیر انقلاب؛ خاطرات سفرای جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب اسلامی» نوشته اللهکرم مشتاقی بهمنماه ۱۴۰۲ توسط انتشارات ایران منتشر و راهی بازار نشر شد. اینکتاب دربرگیرنده خاطرات ۱۰ سفیر جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب است و شرایط سفارتخانههای ایران در آنبرهه زمانی را تصویر میکند. اینتصاویر چالشها و دشمنیهای خارجی جمهوری اسلامی ایران را هم در مقطع زمانی مورد اشاره نشان میدهند.
سفیرانی که خاطراتشان در اینکتاب ثبت و ضبط شده به اینترتیباند: حسن زمانی سفیر ایران در فرانسه، علی اکبر فرازی سفیر ایران در مجارستان، بهمن حسینپور سفیر ایران در تانزانیا و اتیوپی، احمد اجللوئیان سفیر ایران در رومانی و یونان، سیدجلال ساداتیان سفیر ایران در انگلستان، سیدرضا حاج زرگرباشی سفیر ایران در بلغارستان و نیکاراگوئه، سید محمدباقر سخایی سفیر ایران در دبی و قطر، رضا سعیدمحمدی سفیر ایران در کره شمالی، احمد دستمالچیان سفیر ایران در لبنان و محمود موحدی سفیر ایران در برزیل.
تا بهحال چهارقسمت در مرور و معرفی خاطرات سفرای حاضر در اینکتاب در مهر منتشر شده که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعهاند؛
* «خاطره برگزاری مراسم نوروز توسط سفارت ایران در لندن / میگفتند فکر میکردیم سفارت شکنجهگاه دارد»
* «روایت ناکامی ضدانقلاب در بهمن ۶۳ از حمله به سفارت ایران در لندن»
* «خاطره فشار فرانسه به زنان ایرانی برای استفاده از عکسهای بیحجاب»
* «شروع کار سفارت در هتل و مذاکرات سفیر برای خرید جنگنده از اتیوپی»
در ادامه قسمت پنجم مرور کتاب «خاطرات سفیر» را میخوانیم؛
* قدم رو به جلوی بلغارستان برای نشاندادن حسن نیت به جمهوری اسلامی
سیدرضا حاجزرگرباشی از شهریور ۱۳۶۳ تا ۶۹ سفیر ایران در بلغارستان و نیکاراگوئه بوده است. او هم مانند دیگر راویان کتاب میگوید طی دهه ۱۳۶۰ بهدلیل عدم افتراق زیاد بین سران مملکت، خط و خطوط سیاسی در وزارتخانهها و وزارت امور خارجه رسوخ نکرده بود. نکته پرتکرار دیگر در خاطرات «سفیر انقلاب» که حاجزرگرباشی هم تکرارش میکند، این است که در دهه ۶۰ حال و هوای جبهه و ایثارگری و خدمت خالصانه، بین مسئولان کشور وجود داشت و بهخاطر ۲ دلیل گفتهشده، دهه ۶۰ دههای استثنایی بود.
یکی از خاطرات حاجزرگرباشی از دوران خدمتش، مربوط به دیدارهای او و دیگر سفرا با آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی است. او میگوید در اکثر اینملاقاتها که در دهه ۶۰ و دهههای بعد با آیتالله هاشمی رفسنجانی داشته، اینمساله قابل توجه بوده که هاشمی، مسائل اقتصادی را در اولویت قرار میداد و تسهیل در فروش نفت را از سفرا میخواست.
دستگاههای جاسوسی برای موید تور جنسی پهن کرده بودند اما او ضمن امتناع از پذیرش اینمساله، در اعتراض به پهنکردن دام مورد اشاره، سفر خود را نیمهتمام گذاشت. به اینترتیب بهخاطر اینرفتار دیپلمات ایرانی، قراردادی که قرار بود با مبلغ ۲۲۰ میلیوندلار انجام شود، با ۱۸۰ میلیوندلار منعقد شدسفیر پیشین ایران در بلغارستان میگوید اینکشور که روزگاری، مهد کمونیستهای اپوزیسیون بود، برای نشاندادن حسن نیت به ایران و برای برقراری روابط بهتر، اجازه فعالیتهای ضدانقلابی علیه جمهوری اسلامی را از آنها سلب کرد. ضمن روایت همینمساله است که صحبت از محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه میشود و حاجزرگرباشی میگوید رفیقدوست و معاون وزیر دفاع، در سالهای جنگ چندمرتبه به بلغارستان سفر کرده و خریدهای مهمی انجام دادند. یکی از خاطرات جالب سفیر پیشین ایران در بلغارستان درباره یکی از همینسفرهاکه امیر موید از مقامات وزارت دفاع در آن حضور داشته و برای یکمعامله نظامی به بلغارستان رفته است. حاجزرگرباشی میگوید دستگاههای جاسوسی برای موید تور جنسی پهن کرده بودند اما او که مردی مومن و متدین بود، ضمن امتناع از پذیرش اینمساله، در اعتراض به پهنکردن دام مورد اشاره، سفر خود را نیمهتمام گذاشت و به ایران برگشت. به اینترتیب بهخاطر اینرفتار دیپلمات ایرانی، قراردادی که قرار بود با مبلغ ۲۲۰ میلیوندلار انجام شود، با ۱۸۰ میلیوندلار منعقد شد.
* افتادن بین معرکه آشوبگران و مارگزیدگی آقای سفیر
پس از بلغارستان، محل ماموریت بعدی حاجزرگرباشی، نیکاراگوئه بوده که محرومیتها و محدودیتهای زیادی داشته است. یکی از خاطرات اینسفیر جمهوری اسلامی ایران در کشور یادشده، وجود گزندگان و مشکل ماگزیدگی است که برای او پیش آمد. در خاطرهای دیگر، حاجزرگرباشی، روزی در خیابان، خود را بین درگیری دو گروه ساندنیستها و کنتراها میبیند که بهواسطه تبحر راننده محلی، موفق میشود از معرکه بیرون آمده و جان سالم در ببرد.
* عشق وزیر فرهنگ نیکاراگوئه به امام خمینی
سیدرضا حاجزرگرباشی در خاطرات خود از ماموریت نیکاراگوئه از ارنستو کاردینال مارتینز وزیر فرهنگ اینکشور نام برده و از عشق و علاقه زیادش به امام خمینی گفته است. اینفرد سهبار در دوران حیات امام با ایشان در پاریس و تهران ملاقات کرد و هنگام رحلت امام خمینی نیز به سفارت ایران در نیکاراگوئه رفته و ضمن گریه شدید، قاب عکس امام را بوسید. ارنستو کاردینال مارتینز تا لحظه مرگ در سال ۲۰۲۰ بهعنوان یکی از علاقهمندان امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران در آمریکای لاتین شناخته میشد.
یکی دیگر از خاطرات سفیر پیشین ایران در نیکاراگوئه از اینکشور، درباره یکی از شهروندان السالوادور در ماناگوا است که سال ۱۳۶۷ رادیویی را بهنام جمهوری اسلامی ایران راهاندازی و شروع به پخش برنامه بهزبان اسپانیایی کرد. اینشخص براثر مطالعه کتابهای شهید مطهری مسلمان شد و جمعیتی حدود ۵۰ هزار نفر را همزمان به دین اسلام سوق داد و مسلمان کرد.
* دستهبندی مردمان کشورهای خلیجی بهروایت مقام اماراتی
سید محمدباقر سخایی از اردیبهشت ۱۳۶۳ تا تیر ۶۹ در دبی و قطر عهدهدار سفارت جمهوری اسلامی ایران بوده است. مواجهه اول او با ساکنان دبی به ایننتیجه و جمعبندی منجر شده که «برای برخی از اهالی امارات، ایران یک همسایه بزرگ، پر جاذبه و از نظر پزشکی بهخصوص چشمپزشکی قوی بود که هم به لحاظ نزدیکی و هم به لحاظ ارزانی در منطقه حرف اول را میزد. جمهوری اسلامی ایران مخصوصا شیراز محل مناسبی برای حضور اماراتیها و کل اهالی منطقه برای مراجعات پزشکی بود.» (صفحه ۳۱۱)
یکی دیگر از جمعبندیها و نتایج مشاهدات اینسفیر جمهوری اسلامی ایران، درباره روانشناسی مردمان حاشیه خیلج فارس است. سخایی میگوید هنگام پایان ماموریتش و خداحافظی از دبی، یکی از مقامات اماراتی به او گفته «کشورهای خلیجی دو دستهاند؛ ما و عمانیها صمیمی، گرم و صادقیم اما کویتیها، سعودیها و قطریها بدبین، متکبر و سرد هستند.» (صفحه ۳۱۴ به ۳۱۵)
اگر کسی در صحبتهای خود به وسعت کم و کوچکبودن قطر اشاره میکرد بسیار ناراحت میشدند و آن را تحقیرآمیز و توهین تلقی میکردند. گاهی طرف قطری میگفت برخی ایرانیها چنان با ما رفتار میکنند و حرف میزنند که گویی وسعت کم قطر به معنی فکر محدود و معلومات کم ما از جهان هستی استسخایی در سالهای دهه ۶۰ و دفاع مقدس در قطر حضور داشته و اولینسفیر جمهوری اسلامی ایران در اینکشور محسوب میشود، میگوید کشورهای عربی بهدلیل فضای متشنجی که رسانههای غربی ایجاد کرده بودند، تصور میکردند فتح فاو توسط ایران مقدمهای برای حضور جمهوری اسلامی در خاک آنها خواهد بود. او همچنین میگوید در سهچهارماه ابتدایی ماموریتش، همیشه دو نفر مسلح بهصورت مثلا نامحسوس همهجا او را تعقیب میکردند که ماموران حکومتی قطر بودند. او روایت جالبی از خلق و خو و رسم و رسومات اخلاقی مردم قطر دارد:
«در مهمانیها اگر یکمهمان خارجی طبق سنت آنها با دست غذا میخورد، بسیار خوشحال میشدند و آن را نشانه احترام به خود میدانستند. یا مثلا استفاده از تسبیح کهربا را نشانهای از دوستی و صمیمیت طرف مقابل با خود میپنداشتند. از سوی دیگر، اگر کسی در صحبتهای خود به وسعت کم و کوچکبودن قطر اشاره میکرد بسیار ناراحت میشدند و آن را تحقیرآمیز و توهین تلقی میکردند. گاهی طرف قطری میگفت برخی ایرانیها چنان با ما رفتار میکنند و حرف میزنند که گویی وسعت کم قطر به معنی فکر محدود و معلومات کم ما از جهان هستی است!» (صفحه ۳۲۴)
فشار رسانهای، سیاسی و تبلیغات دولت بعثی صدام حسین و متحدان غربی و عربیاش، باعث شکلگیری شرایطی شده بود که طی سالهای دهه ۶۰ کمتر هیات اقتصادیای حاضر میشد از قطر راهی ایران شود و سفرهای تجاری عموما یکطرفه و از ایران به قطر انجام میشدند.
یکی دیگر از خاطرات سخایی از ماموریت در قطر، درباره اطلاعات مردم مذهبی قطر از ایران و اصول اعتقادی کشورمان است. او میگوید تعداد زیادی از مذهبیهای قطر بر اینتصور بودند که ایران شیعه، سایر مذاهب اسلامی را کافر میداند و حتی آنها را مسلمان نمیداند. با اینوجود، سخایی خاطره جالبی از تاثیرگذاریِ آنروزهای جمهوری اسلامی ایران در منطقه دارد. او میگوید «ولیعهد قطر به قدرت نفوذ فرهنگی وسیاسی ایران اشاره میکرد و میگفت عربستان سعودی میلیاردها دلار علیه شما خرج میکند، اما هرکجا وارد میشود میبیند جمهوری اسلامی پیش از او وارد شده است.» (صفحه ۳۲۷)
* ممنوعیت شکار پرندگان در ایران و رقابت شیوخ عرب برای گرفتن ویزا
اولینسفیر جمهوری اسلامی ایران در قطر روایت میکند ممنوعیت شکار پرندگان در ایران باعث شده بود شیوخ عرب برای رسیدن به اینگونه پرندگان، راه سایر کشورهای اطراف مثل افغانستان، پاکستان و ... را در پیش بگیرند. گاهی هم مقامات محلی ایرانی بهویژه در استانهای جنوبی کشور، قانون را به شیوههای گوناگون دور میزدند و شیوخ را برای شکار پرنده دعوت میکردند. اینمساله باعث شده بود موضوع اخذ ویزا برای سفر به ایران برای شیوخ به امری حیثیتی و رقابتی تبدیل میشد.
یکی از مسائل و موضوعات جالب درباره قطرِ دهه ۶۰، این است که بسیاری از مقامات و مدیران اینکشور در آنبرهه سواد خواندن و نوشتن نداشتند و بهواسطه نسبت فامیلی و عشیرهای پستهای حکومتی را اشغال کرده بودند. چون اینکشور با جمعیت اندک و سیاست درونگرایانه خود، نیازی به فعالیت گسترده اقتصادی نداشت و با فروش مقداری نفت و گاز، امور خود را پیش میبرد.
* دعوت شخصی رفیقدوست توسط رهبر کره شمالی
رضا سعیدمحمدی از مرداد ۱۳۶۵ تا ۶۷ سفیر جمهوری اسلامی ایران در کره شمالی بوده است. یکی از مهمترین خاطرات او درباره چرایی و چگونگی خرید موشکی ایران از کره شمالی است. او روایت میکند زمانیکه قذافی در اوج موشکباران ایران از سوی عراق، از ادامه همکاری موشکی با ایران عقبنشینی کرده و ژیروسکوپ موشکهای خود را از ایران خارج کرد، ژیروسکوپ موشکهای خریداری شده از کره شمالی که معمولا با کشتی به ایران حمل میشد و زمان زیادی میبرد تا به ایران برسند، جداگانه با هواپیما به ایران ارسال میشد تا مشکل موشکهای زمین مانده لیبیاییها برطرف شود. محسن رفیقدوست هم که در آنزمان وزیر سپاه بود، گاه برای امضای قرارداد یا پیگیری توافقهای انجامگرفته به کره شمالی سفر و با رهبر کره ملاقات میکرد. سعیدمحمدی روایت میکند، یکبار کیم ایل سونگ رهبر کره شمالی رفیقدوست و هیئت همراهش را شخصا به ضیافت نهار دعوت کرد؛ کاری که در عرف دیپلماتیک مرسوم نیست و معمولا همتای مقام مدعو، میزبانی اینگونه ضیافتها را به عهده میگیرد.
زمانیکه قذافی در اوج موشکباران ایران از سوی عراق، از ادامه همکاری موشکی با ایران عقبنشینی کرده و ژیروسکوپ موشکهای خود را از ایران خارج کرد، ژیروسکوپ موشکهای خریداری شده از کره شمالی که معمولا با کشتی به ایران حمل میشد و زمان زیادی میبرد تا به ایران برسند، جداگانه با هواپیما به ایران ارسال میشد تا مشکل موشکهای زمین مانده لیبیاییها برطرف شودروایت سفرهای رفیقدوست به کره شمالی و چگونگی مقابله ایران با کارشکنی موشکی لیبی پیشتر در قالب پروندههای دیگر در مهر منتشر شدهاند که در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «وقتی رفیقدوست پیش ژاپنیها تار سبیل گرو گذاشت/قذافی مدعی بود لیبی مسئول ربایش امام موسی صدر نیست»
* «چرا لیبی در کار موشکی ایران کارشکنی کرد و چگونه مستقل شدیم؟»
* مخالفت کره شمالی با فرهنگ برهنگی غرب
سفیر پیشین ایران در کره شمالی میگوید کیم ایل سونگ بهخلاف کره جنوبی بهشدت با ترویج فرهنگ غربی در کره شمالی مخالفت میکرد و از اینرو اجازه ورود مظاهر فرهنگ غرب به کشور را نمیداد. طبق روایتهای رضا سعیدمحمدی، فرهنگ برهنگی در جامعه کره شمالی وجود نداشت و زنان عموما در ملا عام با لباسهای بلند و پوشیده ظاهر میشدند. نکته جالب دیگر درباره اجتماع کره شمالی که در روایتهای سعیدمحمدی وجود دارد، این است که در مشاهداتش در خیابانهای کره شمالی هرگز اینعرف وجود نداشت که دختران و پسران هنگام پیادهروی یا حضور در اماکن عمومی، دست یکدیگر را بگیرند.
* اقبال فیلمهای ایرانی در کره شمالی
سعیدمحمدی میگوید در دوران ماموریتش در کره شمالی، فیلمهای ایرانی در اینکشور طرفداران زیادی داشتند و زمانی که هفته فیلم ایران در اینکشور برپا میشد، سینماها مملو از جمعیت میشدند. او درباره سلیقه سینمایی مردم کره شمالی نیز اینفراز را در خاطراتش دارد: «فیلمهای سینمایی عمدتا تاریخی و حماسی است و از نمایش فیلمهای مستهجن و غیراخلاقی در سینماها خبری نیست.» (صفحه ۳۷۵)
* چرایی رکود فعالیت دیپلماتیک سفارتخانهها
سفیر سابق ایران در کره شمالی در بخشی از خاطراتش، نگاه انتقادی به سیاستهای کاربردی و غیرکاربردی دارد و درباره رکود فعالیت سفارتخانههای ایران میگوید. باور سعیدمحمدی این است که «در حال حاضر، یکی از دلایل رکود فعالیت دیپلماتیک در اغلب سفارتخانههای ما در خارج کشور، همین دستورالعملهای ارسالی از مرکز و ترس سفرا از برخورد مرکز با آنان است. ایندستورالعملها بهظاهر در راستای تامین منافع ملی صادر میشود، اما در حقیقت برخلاف منافع ملی و مانع از تحرک دیپلماتهای ما در سراسر جهان است.» (صفحه ۳۸۰ به ۳۸۱)
* فساد اخلاقی وزارت خارجه در سالهای پیش از انقلاب
از دیگر نکات جالبی که رضا سعیدمحمدی به آنها اشاره میکند، وضعیت فساد در وزارت خارجه، پیش و پس از انقلاب است. به گفته او، مسجد وزارت امور خارجه در واقع همانسالن بزرگی است که در زمان رژیم طاغوت، سالن رقص و محل برگزاری شبنشینیهای اعضای ارشد اینوزارتخانه بود.
سعیدمحمدی میگوید «وزارت خارجه پیش از انقلاب به لحاظ اخلاقی یکی از آلودهترین دستگاههای دولتی بود. در همینرابطه، خانمهایی در اینوزارتخانه مشغول بهکار بودند که سابقه خوبی نداشتند و ادامه فعالیت آنها به صلاح محیط اداری ایندستگاه نبود، بهخصوص که شاهدان زیادی علیه آنها شهادت داده بودند. بنابراین تمام اینخانمها شناسایی و از وزارت خارجه اخراج شدند. برخی از آنها را که به احکام خود اعتراض داشتند و جرمشان سنگین نبود، بازنشسته کردیم.» (صفحه ۳۵۷)
ادامه دارد...
کد خبر 6091977 صادق وفایی